کد مطلب:53248 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:270

جنگ خیبر











در 86 كیلومتری مدینه یك جای آبادی بود به نام خیبر كه با قلعه هایی چند محصور شده بود و كلیمیان در اطراف قلعه ها مشغول كشاورزی بودند.

مسلمانها به سركردگی پیغمبر (ص) به این منطقه رسیدند و جلو قلعه ها چادرهای خود را برافراشتند وقتی كلیمیان موضوع را فهمیدند به داخل قلعه ها فرار كرده تا خود را آماده جنگ نمایند.

آنجا قلعه ای دارای استحكامات و برج و باروی محكم به نام قموس وجود داشت و آنها همگی در آن قلعه جمع شدند.

مسلمانان سه هفته منتظر ماندند تا قلعه را فتح نمایند ولكن موفّقیّتی بدست نیاوردند.

ابوبكر و عمر دو صحابه ی بزرگ پیغمبر یكی پس از دیگری وارد عرصه ی كارزار شدند ولكن به دست یهودیان[1] شكست خوردند.

[صفحه 30]

بطوریكه كه طبری، مورخ سنّی مذهب روایت می كند، موقعی كه عمر از جنگ برگشت از شجاعت مرحب فرمانروای قلعه شرح و گزارش می داد.

پیغمبر فرمود: فردا علم جنگ را به كسی خواهم داد كه او خدا و پیغمبرش را دوست می دارد و خدا و پیغمبر هم او را دوست دارند.[2] .

روز بعد پیغمبر (ص) سراغ حضرت علی (ع) گرفت كه مبتلا به چشم درد بود. پیغمبر دعا فرمود و درد چشم حضرت علی در همان لحظه بهبود یافت بالاخره علم جنگ به او داده شد و حضرت عازم جنگ گردید.

امام علی (ع) با قدمهای شمرده به سوی قلعه گام برداشت. ناگهان در بزرگ قلعه قموس باز شد و تعدادی جنگ آور بیرون آمدند.

حارث برادر مرحب چنان نعره وحشتناكی كشید كه همراهان حضرت علی كمی عقب كشیدند اما علی جلوی او ایستاد و آنها بر روی یكدیگر شمشیر كشیدند، بالاخره حارث با شمشیر حضرت علی (ع) كشته شد.

اكنون حضرت علی (ع) با مرحب كه بین یهودیان از همه شجاع تر و در دلاوری مشهور بود، روبرو شد و همانطور كه در قدیم رسم بود مرحب شروع به رجزخوانی كرد. او چنین گفت:

[صفحه 31]

تا آنجا كه خیبر به یاد دارد من در جنگ مرد باتجربه ای هستم و آنها كه با من روبه رو شوند در خون خود خواهند غلطید.

حضرت علی (ع) در جواب او فرمود: «من كسی هستم كه مادرم نام مرا حیدر گذاشته است (حیدر به معنی شیری است كه مرتباً حمله می نماید و هرگز از شكارگاه فرار نمی كند).»

مرحب (از شنیدن نام حیدر) سر اسبش را برگرداند تا فرار كند زیرا او از كاهن یهودیش شنیده بود كه به دست شخصی حیدر نام كشته خواهد شد.

اما او دوباره به طرف حضرت علی (ع) برگشت و با خود می گفت كه حیدر در عالم بسیار است چه كسی می داند كه او همان كس باشد.

چون او از مرگ برادرش حارث بسیار خشمگین بود خواست كه امام علی را غافلگیر و در جنگ پیشدستی كند، اما علی او را با یك حمله ی ناگهانی كُشت. كلیمیها به داخل قلعه فرار كردند و در را از پشت بستند. حضرت علی (ع) به طرف در قلعه رفت و آن را با تمام نیرویش از جا كند و به طرفی انداخت. به اینطریق راه را برای همراهانش باز كرد تا به داخل قلعه حمله كنند.

تمام قلعه ها گشوده شد و بسیاری از یهودیان اسیر گشتند.

مردان خدا و همچنین پیشوایان بزرگ نسبت به دشمن ضعیف و شكست خورده با مهربانی رفتار كرده از انتقام صرف نظر می كنند.

پیغمبر اسلام به حد كافی مهربان بود تا به درخواست یهودیان مبنی بر ماندن در آنجا به شرط اینكه خلع سلاح گردیده و به كفار مكّه هم كمك نكنند و در برابر محافظت منطقه ی آنها نصف محصولات خود را به مسلمانان واگذار نمایند، موافقت فرمود.

در 140 كیلومتری مدینه نزدیك قلعه ی خیبر سرزمین آبادی بود به

[صفحه 32]

نام فدك جائی كه یهودیان در زمینهای مستعد آنجا كشاورزی می كردند و روزگار خوشی داشتند.

پیغمبر اسلام به منظور خنثی كردن هرگونه عملی بر ضدّ اسلام به بزرگ و ریش سفید آنجا پیامی فرستاد تا آنها در برابر حمله دشمن تحت محافظت اسلام باشند، به شرط اینكه نصف درآمد مزارع را به دولت اسلامی تسلیم و در توطئه ای بر علیه مسلمانان شركت ننمایند.

به طوری كه قانون شرع مقرر می دارد مناطقی كه با نیروهای نظامی فتح گردند، به طور كلی به عنوان خزانه ی ملی متعلق به همه ی مسلمانان است اما نواحی فتح شده بدون لشكركشی و خونریزی به شخص پیغمبر تعلق دارد و سپس به جانشینان بر حق پیغمبر، او ممكن است اجاره دهد یا به هر كسی كه مایل است آن را ببخشد.

تعدادی از مفسرین[3] اسلامی می نویسند موقعی كه آیه ی «آن چیزها كه خدا از مال آنها عاید پیغمبر خویش كرد كه اسبی و شتری بر آن نتاختید ولی خدا پیغمبر خویش را به هر كه خواهد مسلط می كند و خدا بر همه چیز تواناست. هر چه خدا از اموال مردم این دهكده ها عاید پیغمبر خویش كرده خاص خدا و پیغمبر و خویشاوندان وی و یتیمان و مسكینان و به راه ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد. هر چه پیغمبر به شما دهد بگیرید و از هر چه منعتان كند بس كنید و از خدا بترسید كه خدا سنگین مجازات است.» (آیات 6 و 7 سوره ی

[صفحه 33]

مباركه ی حشر).

سپس پیغمبر گرامی حضرت فاطمه (س) دختر خود را طلبید و فرمود خداوند به من امر كرده است تا فدك را به تو ببخشم.[4] بعدها در زمان خلیفه ی اول ابوبكر، به منظورهای سیاسی، مالكیت فدك از فاطمه (س) سلب گردید.

(البته منظور مؤلف تاریخ نگاری نیست چون كتاب در دست درباره ی مرد بالامقامی است در اسلام كه اساس كردار و گفتارش مبنی بر قرآن و اصول اسلامی است و او همه جا قدم به قدم از بچگی ملازم حضرت پیغمبر بوده است. بنابراین لازم است در وهله ی اول فرازهایی از تاریخ اسلام را تقدیم خوانندگان عزیز بنمایم تا حالت ویژه شخصی او را مدلل نموده باشم.)

[صفحه 34]


صفحه 30، 31، 32، 33، 34.








    1. الف- حافظ ابو نعیم اصفهانی، در كتاب حلیة الاولیاء، جلد اول، صفحه ی 62،

      ب- محمد بن طلحه شافعی، در كتاب مطالب السؤال، صفحه ی 4،

      ج- محمد بن یوسف شافعی، در كتاب كفایت الطالب، فصل 14،

      د- محمد بن اسماعیل بخاری، در كتاب صحیح، صفحه ی 100،

      ه- ابن حجاج، در كتاب صحیح، جلد دوم، صفحه ی 324.

    2. الف- امام احمد حنبل، در كتاب مسند.

      ب- ابن ماجه قزوینی، در كتاب سنن.

      ج- محمد بن یوسف گنجی، در كتاب كفایه، فصل 14.

      د- شیخ سلیمان بلخی حنفی، در كتاب ینابیع الموده، فصل ششم.

      ه- ابن عسقلانی، در كتاب اصابه، جلد دوم، صفحه ی 508.

    3. الف- امام احمد ثعلبی، در كتاب كشف البیان،

      ب- جلال الدین سیوطی، در كتاب تفسیر، جلد چهارم، صفحه ی 177 (درالمنثور)

      ج- حاكم ابوالقاسم حسكانی، در كتاب تاریخ،

      د- ابن كثیر عماد الدین اسماعیل، در كتاب تاریخ.

      ه- شیخ سلیمان بلخی، در كتاب ینابیع الموده، باب 39، از تفسیر ثعلبی،

      و- حافظ ابن مردویه، در تفسیر.

    4. الف- امام احمد ثعلبی، در كتاب كشف البیان،

      ب- جلال الدین سیوطی، در كتاب تفسیر، جلد چهارم، صفحه ی 177 (درالمنثور)

      ج- حاكم ابوالقاسم حسكانی، در كتاب تاریخ،

      د- ابن كثیر عماد الدین اسماعیل، در كتاب تاریخ.

      ه- شیخ سلیمان بلخی، در كتاب ینابیع الموده، باب 39، از تفسیر ثعلبی،

      و- حافظ ابن مردویه، در تفسیر.